اشاره: این مقاله در شماره بیست و سوم هفته نامه قدرت منتشر شده بود.
به نظر میرسد که حکومت افغانستان و شورای عالی صلح هرگونه ابتکار عمل را در پیشبرد برنامهی مصالحه با طالبان از دست داده است و در اکثر مواقع دنبالهرو سخنان و شرایط طالبان است. مثلاً وقتی از سوی شورای عالی صلح گفته میشود که ما با طالبان از سر سازگاری و انعطاف پذیری پیش میآییم و به آنها امتیاز میدهیم، به نظر میرسد که صحنهگردان اصلی مصالحه طالبان اند نه شورای صلح. این طالبان اند که شرایط بازی را برای دولت افغانستان و شورای عالی صلح تعیین میکنند و بازی نیز مطابق میل آنها پیش میرود.
شورای عالی صلح مدتی است که برای یافتن راه مصالحه با طالبان و راضی کردن آنان به ترک جنگ و وحشت و ترور ایجاد شده و به فعالیت آغاز کرده است. شورا به ادامهی تلاشهای گستردهی دولت برای کنارآمدن با طالبان، و براساس تصمیم جرگهی مشورتی صلح ایجاد شد. این شورا متشکل از تقریباً70 عضو میباشد که بیشتر آنان رهبران جهادی و قوماندانان جنگهای داخلی دههی 90 میلادی و شماری از رهبران سابق طالبان هستند. صلح آرزوی همیشگی مردم و ضرورت مبرم افغانستان است، اما آیا این شورا خواهد توانست طرحی آبرومند و مفید برای رسیدن به صلح در کشور پیریزی کند؟
شورای عالی صلح رسماً از جانب دولت در مصالحه با طالبان نمایندگی میکند. آنچه که مایهی سردرگمی و نگرانی اکثریت مردم شده است در این سوالات نهفته است که شورا با چه طرحی و با چه صلاحیتهایی این مسئولیت را پذیرفته است؟ و شورا چگونه صلحی را برای مردم افغانستان در برنامهی خود دارد؟
فقدان طرح و دیدگاه روشن:
متأسفانه شورای عالی صلح هیچ طرح و حتا هیچ خط و نشان مشخصی در مذاکره با طالبان مطرح نکرده است. صحبتهایی که از زبان مسئولین شورای صلح شنیده میشود نیز از هیچ گونه برنامهی استراتیژیک و دید روشنی که بتوان دورنمای کار شورای عالی صلح را بررسی و پیشبینی کرد و یا حداقل با آن امیدها و آرزوهای خود را محک زد، حکایت ندارد. اگر از چند تا شعار و نصیحت و توصیههای اخلاقی و مذهبی که توسط مسئولین شورای عالی صلح مطرح شده است، بگذریم، تمام سخنانی که رسماً از سوی مسئولین شورای عالی صلح تا هنوز منتشر شده است صرفاً مشتمل است بر چند نکتهی بسیار ناروشن و مبهم و حتا نگران کننده، مثلاً از این قبیل که ما برای مصالحه با طالبان از سرانعطاف پذیری برخورد میکنیم و در شرایط صلح نیز کوتاه میآییم. یا سخنگوی این شورا گفته بود که «طالبان امتیاز میخواهند و مه به آنان امتیاز میدهیم.» این سخنان روشن نمیسازد که منظور چگونه انعطاف پذیری است و برسر چه مسایلی کوتاه خواهند آمد و چه امتیازی و بر مبنای کدام مجوز قانونی به طالبان داده میشود. آیا برسر قانون اساسی کوتاه خواهند آمد؟ بر سر حقوق زنان معامله خواهند کرد؟ دست آوردهای مدنی را قربانی خواهند نمود؟ به استبداد طالبانی و حاکمیت شریعت ادعایی آنان گرفتار خواهیم شد؟ چون جواب این پرسشها به روشنی داده نشده است، مصالحه با طالبان و «کوتاه آمدن» و «انعطاف پذیری» در مقابل آنها و «امتیاز دادن» به آنها میتواند نگران کننده باشد. این نگرانی از این جا تشدید میشود که طالبان از طرف مقابل کوچکترین انعطافپذیریای از خود نشان نداده اند و همچنان بر مواضع و دیدگاههای خشونتآمیز و بنیادگرایانهی قبلی خود اصرار میورزند و آشکارا قانون اساسی افغانستان و دولت فعلی را که برمبنای آن تشکیل شده است غیر مشروع میخوانند.
علاوه بر اینها صحبتهای مسئولین شورای عالی صلح و حتا مدیران سیاسی کشور نشان میدهد که اینها درک روشنی از نقش خود و کشورهای همسایه و جامعهی جهانی در مسألهی مصالحه با طالبان ندارند و حتا قادر به درک سیاستهای گاه متناقض کشورهای منطقه بر سر مصالحه با طالبان نیستند. سخنانی که گاهی از سوی این مسئولین مطرح میشود، نشان میدهد که شورا اغلباً بر پایهی یک سری امیدواریهای خودساخته و خوشبینیهای واهی و بیپایه در این مورد طرح میریزد و سخن میگوید و برای متزلزل نشدن این امیدواری خودساخته به نظر میرسد که گاهی بعضی از مسایل را عمداً به فراموشی میسپارد. مثلاً آقای ربانی رییس شورای عالی صلح چندی قبل در مصاحبهای با بیبیسی از حمایت آمریکا و ایران و پاکستان و حسن نیت و دوستی هرکدام در قبال مصالحه با طالبان امیدوار بود و براساس این امیدواری تحلیل میکرد که آنها از برنامهی مصالحه با طالبان حمایت خواهند کرد، بدون اینکه به منافع استراتیژیک آنها و عمق سیاستگذاری شان در سطح منطقه توجه کند.
این نشان دهندهی آن است که شورای عالی صلح هیچ طرحی و حتا هیچ دید روشنی از مسأله ندارد و عوامل موثر داخلی و بینالمللی را در قضیه به روشنی درک نمیکند. از سویی دیگر طالبان شرایط مشخص شان را برای مصالحه مطرح کرده اند و بدون برآورده شدن آن شرایط دولت افغانستان را حتا فاقد صلاحیت مصالحه و مذاکره با خود میشمارند. جالب است که این سخن یک بار از سوی جنرال حمید گل رییس سابق آی اس آی پاکستان هم مطرح شد که گفت آمریکا باید با طالبان مذاکره کند. بنابراین به نظر میرسد شورای عالی صلح هرگونه ابتکار عمل را در پیشبرد برنامهی مصالحه با طالبان از دست داده است و در اکثر مواقع دنبالهرو سخنان و شرایط طالبان است. مثلاً وقتی از سوی شورای عالی صلح گفته میشود که ما با طالبان از سر سازگاری و انعطاف پذیری پیش میآییم و به آنها امتیاز میدهیم، به نظر میرسد که صحنهگردان اصلی مصالحه طالبان اند نه شورای صلح. این طالبان اند که شرایط بازی را برای دولت افغانستان و شورای عالی صلح تعیین میکنند و بازی نیز مطابق میل آنها پیش میرود.
امنیت یا صلح؟
همانگونه که اشاره شد یکی از نگرانیهای اصلی در طرح مصالحه با طالبان سرنوشت ارزشهای مدنی و دستاوردهای چندسالهی افغانستان در این زمینه است؛ ارزشهایی مثل حقوق بشر و به ویژه حقوق زنان، آزادی بیان، دموکراسی و... آیا مصالحه با طالبان با حفظ این ارزشها صورت خواهد گرفت یا نه این ارزشها وجهالمصالحهی امنیت و دست کشیدن طالبان از ترور و وحشت و جنگ قرار خواهد گرفت؟
این نگرانی از این جا ناشی میشود که از یک سو طالبان دیدگاههای عملی شان را در این موارد در زمان حاکمیت شان نشان دادند و از سویی دیگر سخنگویان طالبان فعلاً هم بر همان مواضع تأکید دارند و نمونهی حاکمیت شریعت اسلامی را که مدعای شان است، امارت طالبان میدانند. حاکمیت شریعت اسلامی یکی از شرایط مصالحهی آنا با دولت میباشد. اما آیا شریعت از نظر آنها همان شریعت دوران امارت آنان خواهد بود؟ آیا شورای عالی صلح در مصالحه با طالبان از ارزشهای مدنی و آزادیها و حقوق انسانی شهروندان افغانستان نیز کوتاه خواهند آمد؟
داعیهی اصلی شورای صلح برگرداندن صلح و امنیت در افغانستان است. اما میدانیم که امنیت و صلح دو سطح جداگانه از یک مفهوم اند و نه یکسان. امنیت ابتداییترین حالت صلح است که میتوان گفت صرفاً با نبود جنگ به دست خواهد آمد. اما برای رسیدن به صلح به هیچ وجه نباید به امنیت توقف و بسنده کرد. از این رو امنیت یکی از شرایط ضروری صلح است، نه شرط کافی.
امنیت میتواند با سرکوب و استبداد نیز به دست بیاید، همانگونه که امپراتوران قدیم امنیت شان را با سرکوب و خونریزیهای بیشمار و نابودی منتقدان و مخالفان خود به دست میآوردند، همانگونه که امارت طالبان در مناطق تحت حاکمیت شان امنیت را حاصل کرده بودند.
ما وقتی از صلح سخن میگوییم منظور ما صرفاً امنیت و نبود جنگ نیست. بلکه ما از حالتی سخن میگوییم که انسانها از حقوق و آزادیهای بشری خود برخوردار باشند. سرکوب و استبداد و خوف و خشونت در میان نباشد و انسانها بتوانند مطابق وجدان انسانی و معیارهای آزادانهی فکری خود زندگی کنند و سخن بگویند و عمل کنند. از این رو صلح حالتی است که علاوه برامنیت، ارزشهای مدنی مثل حقوق بشر، دموکراسی و آزادیهای اساسی انسان نیز در آن محفوظ است و حتا زیربنای صلح این ارزشها هستند.
بشر برای رسیدن به صلح گاهی از امنیت استبدادی گذشته است و خود در مقابل آن شوریده است. مردم افغانستان نیز از امنیت استبدادی طالبان به تنگ آمده بودند، به همین خاطر بود که با اولین فرصت مساعد در مقابل آن برشوریدند و خود را از چنگ آن رها کردند.
حالا باید پرسید که شورای عالی صلح افغانستان به دنبال چیست؟ آیا میخواهد امنیت استبدادی و گورستانی زمان طالبان را دوباره احیا کند یا نه هنوزهم نگران صلح توأم با ارزشهای مدنی و حرمت و حقوق انسانی است؟
انعطاف پذیری مسئولین شورای عالی صلح و اعلان آمادگی آنان برای کوتاه آمدن با طالبان و حتا پیشنهاد دادن امتیاز به طالبان از یک سو، انعطاف ناپذیری و جزمیت طالبان و تداوم جنگ و خشونت و ترور توسط آنها و حتا رد صلاحیت دولت و شورای صلح برای مذاکره و مصالحه آنان از سویی دیگر اطمینان و آرامش مردم را نسبت به دستاورد شورای عالی صلح بسیار متزلزل و ویران میسازد. دولت افغانستان و شورای عالی صلح حتا اگر از ارزشهای مدنی و حقوق و آزادیهای انسانی شهروندان کشور نگذرند، باید مواظب اعتماد مردم نسبت به خود شان در امر مصالحه با طالبان باشند.