۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

خود را تحریم می‌کنیم یا جایزه‌‌ی صلح نوبل را؟

شمس سوشیانت


اشاره: این مقاله در شماره نوزدهم هفته نامه قدرت به نشر رسیده است.

دولت افغانستان که همواره از صلح و حقوق بشر سخن می‌گوید، در مورد نامزدی خانم سمر برای جایزه‌ی نوبل واکنشی نشان نداد. وزارت خارجه‌ی افغانستان و تمامی نمایندگی‌های دیپلوماتیک آن، نسبت به این مساله سکوت پیشه کردند. این در حالی است که دولت افغانستان در پیشگاه جامعه جهانی و سازمان ملل متحد از صلح و حقوق بشر سخن گفته، خود را مدافع حقوق بشر در افغانستان قلمداد می‌کند. ایجاب می‌کرد که شخص رییس جمهوری در این مورد واکنش نشان می‌داد و از برگزیدن سیماسمر به عنوان کاندید جایزه‌ی صلح نوبل، حد اقل ابراز خرسندی می‌کرد؛ و قضاوت‌ها و برداشت‌های منفی نسبت خودش را تغییر می‌داد.

در افغانستان، هرچند در طول تاریخ جنگ و خشونت‌های پیوسته حاکم بوده است، اما در این نیم قرن اخیر بیش‌تر با هویت جنگ، نفرت و خشونت در جهان شناخته شده است؛ هویت جنگی، شان و منزلت بین المللی و منطقه‌ای افغانستان رت به شدت آسیب زده است. تا جایی که در ذهنیت خارجی‌ها، افغان تپیکال معمولاً آدمی با ریش بلند، لنگی و پیراهن تنبان و ژولیده، تصور می‌شود. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، افغانستان کشوری است که در آن جنگ‌ها و قتل‌عام‌های مکرر صورت گرفته، گوش و بینی زن‌ها و مردهایی فراوان در آن بریده شده است. بازیگران اصلی سیاست در افغانستان نیز، قبیله‌گرایان و جنگ‌سالاران اند که هنوز حرف اول را در این مملکت می‌گویند. ولی، با وجود این همه، داکتر سیماسمر، افغانی هست که برای دومین بار برای جایزه‌ی صلح نوبل نامزد شد. نامزدی سیماسمر برای جایزه‌ی صلح نوبل 2009 و 2010، یک حادثه‌ی تاریخی و ملی برای افغانستان بود که رسانه‌های خارجی و بسیاری از رسانه‌های منطقه‌ای آن را پوشش گسترده داده، پیش بینی کردند که برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل 2010 به گمان اغلب داکتر سیما سمر می‌باشد. هرچند داکتر سمر برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل نشد، اما نفس نامزدی برای این جایزه، از اهمیت فراوان برخوردار است.

پیش‌فرض اساسی این نوشته این است: 1) نامزدی سیماسمر دارای اهمیت ملی و بین المللی برای افغانستان است؛ 2) نامزدی سیماسمر منزلت و پرستیژ بین‌المللی ملت و دولت افغانستان را بالا می‌برد؛ 3) در صورت حمایت دولت افغانستان از نامزدی داکتر سمر، گفتمان صلح‌خواهانه و ارزشی دولت افغانستان در جامعه جهانی تقویت و تثبیت می‌شد.

اما، دولت افغانستان، رسانه‌های داخلی و نهادهای مدنی و دیگر نیروهای مدنی و سیاسی نسبت به نامزدی سیماسمر برای جایزه‌ی صلح نوبل، نه تنها سکوت کردند بلکه آن را عملاً تحریم نمودند. سوال این است که چرا نسبت به نامزدی سیماسمر برای صلح نوبل همه سکوت کردند؟ و در نتیجه ما خود را تحریم کردیم یا جایزه صلح نوبل را؟

در میان رسانه‌های داخلی، تنها روزنامه‌ی «8صبح» که یکی از روزنامه‌های مدافع حقوق بشر و روشنفکرانه است، خبر و گزارش نامزدی داکتر سمر برای جایزه‌ی نوبل را نشر کرد. اما تلویزیون ملی که همواره ادعای «ملی بودن» را یدک می‌کشد خبر و گزارشی در این مورد به نشر نرساند. همین گونه‌های تمامی رسانه‌های خصوصی دیگر هیچ گونه واکنشی در این مورد نشان ندادند. به نظر من، حاکمیت تفکر قبیله‌ای، سلطه‌ی جنگ‌سالاران و تفکر خشونت ورز، عدم درک و فهم ارزش‌ها و مفاهیم دنیای مدرن، و سایر عوامل مانند گسست‌های اجتماعی، حسادت ها و تضادهای ایدویولوژیک (عدم باور به صلح و ارزش‌های انسانی)، سبب شد که خانم سیماسمر به یک بایکوت و تحریم همه‌جانبه هم سال گذشته و هم امسال مواجه شد.

تحریم از سوی رسانه‌ها و نهادهای مدنی

بخشی از رسانه‌هایی که توسط جنگ سالاران و جنایت‌کاران جنگی حمایت می‌شوند و به عنوان سنگرهای این جناح‌ها در مناسبات قدرت فعالیت می‌کنند و این رسانه‌ها عملاً نامزدی داکتر سمر برای صلح نوبل را تحریم کردند. به دلیلی که داکتر سیما سمر، با وجود فشارها و عدم حمایت دولت، یکی از برجسته‌ترین مدافعان حقوق بشر و صلح در افغانستان است. داکتر سیماسمر، همواره جنایت‌های جنگی و نقض حقوق بشر را برجسته کرده و از صلح، آزادی بیان و حقوق بشر حمایت کرده است.

اما، نامزدی سیماسمر برای صلح نوبل، از سوی رسانه‌های آزاد و نهادهای مدنی نیز با سکوت مواجه شد؛ در حالی که سیماسمر به صورت پیوسته از آزادی بیان، حقوق بشر و دموکراسی حمایت کرده است. زنان افغانستان نیز سکوت کردند و واکنشی نشان ندادند. دلایل و علل سکوت رسانه‌های آزاد داخلی، نهادهای مدنی و زنان افغان چه بوده اند؟ به نظر من، حاکیت تفکر قبیله‌ای، عدم درک و فهم ارزش‌های مدرن و فقدان آگاهی از اهمیت جایزه‌ی صلح نوبل، و همین گونه بی خاصیتی و عدم شعور لازم مدنی از جمله عوامل و دلایلی است که سبب شد نامزدی داکتر سمر برای صلح نوبل، با سکوت و تحریم رسانه‌ها و نهادهای مدنی مواجه شود. مهم این نیست که این سکوت‌ها و تحریم‌ها به صوت آگاهانه و یا ناآگاهانه اتفاق افتاده اند؛ بل مهم این است که واکنش‌ها و قضاوت‌های ما را به نمایش می‌گذارد.

تحریم از سوی دولت

دولت افغانستان که همواره از صلح و حقوق بشر سخن می‌گوید، در مورد نامزدی خانم سمر برای جایزه‌ی نوبل واکنشی نشان نداد. وزارت خارجه‌ی افغانستان و تمامی نمایندگی‌های دیپلوماتیک آن، نسبت به این مساله سکوت پیشه کردند. این در حالی است که دولت افغانستان در پیشگاه جامعه جهانی و سازمان ملل متحد از صلح و حقوق بشر سخن گفته، خود را مدافع حقوق بشر در افغانستان قلمداد می‌کند. ایجاب می‌کرد که شخص رییس جمهوری در این مورد واکنش نشان می‌داد و از برگزیدن سیماسمر به عنوان کاندید جایزه‌ی صلح نوبل، حد اقل ابراز خرسندی می‌کرد؛ و قضاوت‌ها و برداشت‌های منفی نسبت خودش را تغییر می‌داد. منتها دولت افغانستان و حلقات و شخصیت‌ها و کارگزاران سیاسی، هیچ گونه واکنشی نشان ندادند. دولت افغانستان شاید بر اهمیت ملی و بین‌المللی مساله واقف بوده است، اما عدم ابراز نظر در این مورد نشان می‌دهد که دولت نسبت به صلح باورمند نیست؛ بلکه صلح را از چشم انداز قبیله‌ای به مثابه‌ی ابزاری برای محافظت از تروریستان می‌بیند. چون دولت افغانستان برای صلح با ملاعمر از هیچ ابزاری دریغ نمی‌کند؛ حتا به بهانه‌ی آوردن صلح در افغانستان، به واسطه‌ی مقامات دولت پاکستان به صورت غیرمشروع و مخفی با تروریستان دیدار و مذاکره می‌کند. اما در مورد نامزدی سیماسمر برای جایزه صلح نوبل، سکوت کرد. گویا، در ترازوی دولت افغانستان نامزدی سیماسمر برای جایزه‌ی صلح نوبل به اندازه‌ی مذاکره با تروریستان مثل ملاعمر اهمیت ندارد!

اکنون سوال این است که دلایل اصلی این همه تحریم و سکوت پیرامون جایزه‌ی صلح نوبل چیست؟ در این نوشته، جهل و عدم آگاهی لازم را نیز مفروض قرار می‌دهم، اما باید دلایل اصلی تجاهل‌ورزی را ردیابی کرد. عدم باور به صلح و ارزش‌های مدرن، حاکمیت ذهنیت قبیله‌ای توام با حاکمیت و سلطه‌ی جنگ سالاران بر نهادهای مثل دولت، ژورنالیزم و چارچوب‌های مدنی، از جمله دلایل این تجاهل‌ورزی می‌باشند.

عدم اعتقاد به صلح و حقوق بشر

دولت افغانستان با وجودی که از دموکراسی، حقوق بشر و صلح‌سازی سخن می‌گوید، اما در حقیقت بر بنیاد تفکر و وابستگی‌های قبیله‌ای و سنتی تشکیل شده، مبتنی بر همین انگاره‌ها و میکانیزم‌ها فعالیت می‌کند. دولتی که بر بنیاد ذهنیت و انگاره‌های قبیله‌ای و ماقبل مدرن بر اثر فشارهای خارجی شکل گرفته باشد، به ارزش‌های مثل صلح و حقوق بشر اعتقاد ندارد. دلیل اصلی این عدم اعتقاد به صلح و حقوق بشر، عدم درک و فهم ارزش‌های جهان مدرن و نیز قبیله‌سالاری است. کارگزاران اصلی دولت افغانستان یک طبقه‌ی قبیله‌ای و سنتی است که درک لازم از دنیای جدید، به خصوص حقوق بشر و ارزش‌های مثل جایزه‌ی صلح نوبل را ندارد و هم داشته باشد، بنیادها و سماجت‌های قبیله‌ای در تقدم کار قرار داند. بنابراین، دولت افغانستان، تا هنوز صلح و حقوق بشر و در کل حقوق اساسی انسان‌ها را از چشم انداز قبیله‌ای می‌بیند و با انگاره‌ها، ذهنیت و مفاهیم دنیای مدرن به شدت ناآشنا و در یک بیگانگی مخاصمه‌ای به سر می‌برد. در حالی که در دنیای مدرن، صلح در یک همنشینی و همذاتی جدایی‌ناپذیر با مفاهیمی مثل حقوق بشر، دموکراسی، حاکمیت قانون و ارزش‌ها و هنجارهای پذیرفته شده و جهان‌شمول بشری، معنادار است. چنانچه اگر دولت افغانستان ادعای گفتمان صلح‌سازی و حقوق بشر را نمی‌داشت، باید علناً مثل دولت چین با نامزدی خانم سیماسمر برای جایزه‌ی صلح نوبل، مخالفت می‌کرد. اما اکنون موضع دولت افغانستان در قبال سیماسر و دولت چین در قبال لئو شیائوبو، چه فرقی دارد؟ با این تذکر که آقای کرزی قبلاً از نشر گزارش سازمان ملل متحد در رابطه به نقض گسترده‌ی حقوق بشر در افغانستان جلوگیری کرده بود.

حاکمیت ذهنیت قبیله‌ای و جنگ‌سالاری بر دولت و رسانه‌ها

دلیل دیگری که در این مورد می توان ذکر کرد و مرتبط و همبسته با دلیل اولی است، حاکمیت ذهنیت قبیله‌ای و جنگ‌سالارانه بر نهاد دولت، ژورنالیزم و چاچوب‌های مدنی در افغانستان است. پیش‌تر توضیحی در عدم ظرفیت ذهنیت قبیله‌ای از ارزش‌هایی مثل صلح و حقوق بشر دادم و اما می‌توان این مشکل را بر رسانه‌ها و نهادهای مدنی جامعه‌ی افغانستان، نیز تعمیم داد. اما در این بخش بر وجه دوم مساله می‌خواهم تمرکز کنم. وجه دوم مساله این است که هم جنگ‌سالاران و هم ذهنیت و تفکر جنگ سالارانه که در طی دهه‌های اخیر در افغانستان بیشتر از هر زمانی تولید و فربه شده است، بر دولت، نهادهای مدنی و رسانه‌های افغانستان حاکم است. تفکر جنگ‌سالاری که برخواسته از قبیله‌ گرایی و مخاصمت با مدرنیته و ارزش‌های حقوق بشری می‌باشد، به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر ژورنالیزم و فعالیت‌های مدنی به شدت نفوذ دارد. به عبارت دیگر، تفکر جنگ‌سالارانه که خشونت‌ورزی، عقب‌گرایی و قوم‌محوری را دامن می‌زند، به صورت شدیدترین شکل بر دولت، ژورنالیزم و چارچوب‌های مدنی حاکم است. از سوی دیگر، تفکر جنگ‌سالارانه و خشونت‌ورز، با تفکر قبیله‌ای‌اندیشی نیز در رابطه قرار دارد. اندماج و هم‌آغوشی این دو نگرش، مانع اصلی تفکر ملی‌گرایی و ظهور ارزش‌های جهان شمول بشری مثل حقوق بشر و صلح شده است. به این دلیل وقتی که یک شهروند افغان نامزد جایزه‌ی صلح نوبل می‌شود، از سوی این نوع تفکرات و حاکمیت آن بر چارچوب‌های مدنی، سیاسی و فرهنگی، مورد تحریم و بی‌مهری قرار می‌گیرد. در حالی که اگر رسانه‌ها و نهادهای مدنی افغانستان بر اساس باور به ارزش‌های مدنی و شعور ملی‌گرایانه شکل‌ می‌گرفتند، ایجاب می‌کرد نسبت به نامزدی داکتر سمر برای جایزه صلح واکنش نشان داده از آن حمایت‌ می‌کردند.

هیچ نظری موجود نیست: