۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

مصالحه با طالبان؛ امنیت یا صلح؟


اشاره: این مقاله در شماره بیست و سوم هفته نامه قدرت منتشر شده بود.

به نظر می‏رسد که حکومت افغانستان و شورای عالی صلح هرگونه ابتکار عمل را در پیش‏برد برنامه‏ی مصالحه با طالبان از دست داده است و در اکثر مواقع دنباله‏رو سخنان و شرایط طالبان است. مثلاً وقتی از سوی شورای عالی صلح گفته می‏شود که ما با طالبان از سر سازگاری و انعطاف پذیری پیش می‏آییم و به آن‏ها امتیاز می‏دهیم، به نظر‏ می‏رسد که صحنه‏گردان اصلی مصالحه طالبان اند نه شورای صلح. این طالبان اند که شرایط بازی را برای دولت افغانستان و شورای عالی صلح تعیین می‏کنند و بازی نیز مطابق میل آن‏ها پیش می‏رود.

شورای عالی صلح مدتی است که برای یافتن راه مصالحه با طالبان و راضی کردن آنان به ترک جنگ و وحشت و ترور ایجاد شده و به فعالیت آغاز کرده است. شورا به ادامه‏ی تلاش‏های گسترده‏ی دولت برای کنارآمدن با طالبان، و براساس تصمیم جرگه‏ی مشورتی صلح ایجاد شد. این شورا متشکل از تقریباً70 عضو می‏باشد که بیشتر آنان رهبران جهادی و قوماندانان جنگ‏های داخلی دهه‏ی 90 میلادی و شماری از رهبران سابق طالبان هستند. صلح آرزوی همیشگی مردم و ضرورت مبرم افغانستان است، اما آیا این شورا خواهد توانست طرحی آبرومند و مفید برای رسیدن به صلح در کشور پی‏ریزی کند؟
شورای عالی صلح رسماً از جانب دولت در مصالحه با طالبان نمایندگی می‏کند. آنچه که مایه‏ی سردرگمی و نگرانی اکثریت مردم شده است در این سوالات نهفته است که شورا با چه طرحی و با چه صلاحیت‏هایی این مسئولیت را پذیرفته است؟ و شورا چگونه صلحی را برای مردم افغانستان در برنامه‏ی خود دارد؟

فقدان طرح و دیدگاه روشن:
متأسفانه شورای عالی صلح هیچ طرح و حتا هیچ خط و نشان مشخصی در مذاکره با طالبان مطرح نکرده است. صحبت‏هایی که از زبان مسئولین شورای صلح شنیده می‏شود نیز از هیچ گونه برنامه‏ی استراتیژیک و دید روشنی که بتوان دورنمای کار شورای عالی صلح را بررسی و پیش‏بینی کرد و یا حداقل با آن امیدها و آرزوهای خود را محک زد، حکایت ندارد. اگر از چند تا شعار و نصیحت و توصیه‏های اخلاقی و مذهبی که توسط مسئولین شورای عالی صلح مطرح شده است، بگذریم، تمام سخنانی که رسماً از سوی مسئولین شورای عالی صلح تا هنوز منتشر شده است صرفاً مشتمل است بر چند نکته‏ی بسیار ناروشن و مبهم و حتا نگران کننده، مثلاً از این قبیل که ما برای مصالحه با طالبان از سرانعطاف پذیری برخورد می‏کنیم و در شرایط صلح نیز کوتاه می‏آییم. یا سخنگوی این شورا گفته بود که «طالبان امتیاز می‏خواهند و مه به آنان امتیاز می‏دهیم.» این سخنان روشن نمی‏سازد که منظور چگونه انعطاف پذیری است و برسر چه مسایلی کوتاه خواهند آمد و چه امتیازی و بر مبنای کدام مجوز قانونی به طالبان داده می‏شود. آیا برسر قانون اساسی کوتاه خواهند آمد؟ بر سر حقوق زنان معامله خواهند کرد؟ دست آوردهای مدنی را قربانی خواهند نمود؟ به استبداد طالبانی و حاکمیت شریعت ادعایی آنان گرفتار خواهیم شد؟ چون جواب این پرسش‏ها به روشنی داده نشده است، مصالحه با طالبان و «کوتاه آمدن» و «انعطاف پذیری» در مقابل آن‏ها و «امتیاز دادن» به آن‏ها می‏تواند نگران کننده باشد. این نگرانی از این جا تشدید می‏شود که طالبان از طرف مقابل کوچک‏ترین انعطاف‏پذیری‏ای از خود نشان نداده اند و همچنان بر مواضع و دیدگاه‏های خشونت‏آمیز و بنیادگرایانه‏ی قبلی خود اصرار می‏ورزند و آشکارا قانون اساسی افغانستان و دولت فعلی را که برمبنای آن تشکیل شده است غیر مشروع می‏خوانند.
علاوه بر این‏ها صحبت‏های مسئولین شورای عالی صلح و حتا مدیران سیاسی کشور نشان می‏دهد که این‏ها درک روشنی از نقش خود و کشورهای همسایه و جامعه‏ی جهانی در مسأله‏ی مصالحه با طالبان ندارند و حتا قادر به درک سیاست‏های گاه متناقض کشورهای منطقه بر سر مصالحه با طالبان نیستند. سخنانی که گاهی از سوی این مسئولین مطرح می‏شود، نشان می‏دهد که شورا اغلباً بر پایه‏ی یک سری امیدواری‏های خودساخته و خوشبینی‏های واهی و بی‏پایه در این مورد طرح می‏ریزد و سخن می‏گوید و برای متزلزل نشدن این امیدواری خودساخته به نظر می‏رسد که گاهی بعضی از مسایل را عمداً به فراموشی می‏سپارد. مثلاً آقای ربانی رییس شورای عالی صلح چندی قبل در مصاحبه‏ای با بی‏بی‏سی از حمایت آمریکا و ایران و پاکستان و حسن نیت و دوستی هرکدام در قبال مصالحه با طالبان امیدوار بود و براساس این امیدواری تحلیل می‏کرد که آن‏ها از برنامه‏ی مصالحه با طالبان حمایت خواهند کرد، بدون اینکه به منافع استراتیژیک آن‏ها و عمق سیاستگذاری شان در سطح منطقه توجه کند.
این نشان دهنده‏ی آن است که شورای عالی صلح هیچ طرحی و حتا هیچ دید روشنی از مسأله ندارد و عوامل موثر داخلی و بین‏المللی را در قضیه به روشنی درک نمی‏کند. از سویی دیگر طالبان شرایط مشخص شان را برای مصالحه مطرح کرده اند و بدون برآورده شدن آن شرایط دولت افغانستان را حتا فاقد صلاحیت مصالحه و مذاکره با خود می‏شمارند. جالب است که این سخن یک بار از سوی جنرال حمید گل رییس سابق آی اس آی پاکستان هم مطرح شد که گفت آمریکا باید با طالبان مذاکره کند. بنابراین به نظر می‏رسد شورای عالی صلح هرگونه ابتکار عمل را در پیش‏برد برنامه‏ی مصالحه با طالبان از دست داده است و در اکثر مواقع دنباله‏رو سخنان و شرایط طالبان است. مثلاً وقتی از سوی شورای عالی صلح گفته می‏شود که ما با طالبان از سر سازگاری و انعطاف پذیری پیش می‏آییم و به آن‏ها امتیاز می‏دهیم، به نظر‏ می‏رسد که صحنه‏گردان اصلی مصالحه طالبان اند نه شورای صلح. این طالبان اند که شرایط بازی را برای دولت افغانستان و شورای عالی صلح تعیین می‏کنند و بازی نیز مطابق میل آن‏ها پیش می‏رود.

امنیت یا صلح؟
همان‏گونه که اشاره شد یکی از نگرانی‏های اصلی در طرح مصالحه با طالبان سرنوشت ارزش‏های مدنی و دستاوردهای چندساله‏ی افغانستان در این زمینه است؛ ارزش‏هایی مثل حقوق بشر و به ویژه حقوق زنان، آزادی بیان، دموکراسی و... آیا مصالحه با طالبان با حفظ این ارزش‏ها صورت خواهد گرفت یا نه این ارزش‏ها وجه‏المصالحه‏ی امنیت و دست کشیدن طالبان از ترور و وحشت و جنگ قرار خواهد گرفت؟
این نگرانی از این جا ناشی می‏شود که از یک سو طالبان دیدگاه‏های عملی شان را در این موارد در زمان حاکمیت شان نشان دادند و از سویی دیگر سخن‏گویان طالبان فعلاً هم بر همان مواضع تأکید دارند و نمونه‏ی حاکمیت شریعت اسلامی را که مدعای شان است، امارت طالبان می‏دانند. حاکمیت شریعت اسلامی یکی از شرایط مصالحه‏ی آنا با دولت می‏باشد. اما آیا شریعت از نظر آن‏ها همان شریعت دوران امارت آنان خواهد بود؟ آیا شورای عالی صلح در مصالحه با طالبان از ارزش‏های مدنی و آزادی‏ها و حقوق انسانی شهروندان افغانستان نیز کوتاه خواهند آمد؟
داعیه‏ی اصلی شورای صلح برگرداندن صلح و امنیت در افغانستان است. اما می‏دانیم که امنیت و صلح دو سطح جداگانه از یک مفهوم اند و نه یکسان. امنیت ابتدایی‏ترین حالت صلح است که می‏توان گفت صرفاً با نبود جنگ به دست خواهد آمد. اما برای رسیدن به صلح به هیچ وجه نباید به امنیت توقف و بسنده کرد. از این رو امنیت یکی از شرایط ضروری صلح است، نه شرط کافی.
امنیت می‏تواند با سرکوب و استبداد نیز به دست بیاید، همانگونه که امپراتوران قدیم امنیت شان را با سرکوب و خون‏ریزی‏های بی‏شمار و نابودی منتقدان و مخالفان خود به دست می‏آوردند، همانگونه که امارت طالبان در مناطق تحت حاکمیت شان امنیت را حاصل کرده بودند.
ما وقتی از صلح سخن می‏گوییم منظور ما صرفاً امنیت و نبود جنگ نیست. بلکه ما از حالتی سخن می‏گوییم که انسان‏ها از حقوق و آزادی‏های بشری خود برخوردار باشند. سرکوب و استبداد و خوف و خشونت در میان نباشد و انسان‏ها بتوانند مطابق وجدان انسانی و معیارهای آزادانه‏ی فکری خود زندگی کنند و سخن بگویند و عمل کنند. از این رو صلح حالتی است که علاوه برامنیت، ارزش‏های مدنی مثل حقوق بشر، دموکراسی و آزادی‏های اساسی انسان نیز در آن محفوظ است و حتا زیربنای صلح این ارزش‏ها هستند.
بشر برای رسیدن به صلح گاهی از امنیت استبدادی گذشته است و خود در مقابل آن شوریده است. مردم افغانستان نیز از امنیت استبدادی طالبان به تنگ آمده بودند، به همین خاطر بود که با اولین فرصت مساعد در مقابل آن برشوریدند و خود را از چنگ آن رها کردند.
حالا باید پرسید که شورای عالی صلح افغانستان به دنبال چیست؟ آیا می‏خواهد امنیت استبدادی و گورستانی زمان طالبان را دوباره احیا کند یا نه هنوزهم نگران صلح توأم با ارزش‏های مدنی و حرمت و حقوق انسانی است؟
انعطاف پذیری مسئولین شورای عالی صلح و اعلان آمادگی آنان برای کوتاه آمدن با طالبان و حتا پیشنهاد دادن امتیاز به طالبان از یک سو، انعطاف ناپذیری و جزمیت طالبان و تداوم جنگ و خشونت و ترور توسط آن‏ها و حتا رد صلاحیت دولت و شورای صلح برای مذاکره و مصالحه آنان از سویی دیگر اطمینان و آرامش مردم را نسبت به دستاورد شورای عالی صلح بسیار متزلزل و ویران می‏سازد. دولت افغانستان و شورای عالی صلح حتا اگر از ارزش‏های مدنی و حقوق و آزادی‏های انسانی شهروندان کشور نگذرند، باید مواظب اعتماد مردم نسبت به خود شان در امر مصالحه با طالبان باشند.

هیچ نظری موجود نیست: