۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه

انتخابات؛ حضور سیاسی مردم و اجتماعی ساختن سیاست

اشاره: این مقاله قبلاً در شماره پانزدهم هفته نامه «قدرت» منتشر شده بود.


تا دو هفته‏ی دیگر، مردم افغانستان برای مشارکت در دومین دور انتخابات پارلمانی کشور، به پای صندوق‏های رای خواهند رفت. بیم و امیدهای فراوانی این انتخابات را همراهی می‏کند؛ بیم از تقلب‏های گسترده و سازمان‏یافته تا کارایی آن به عنوان یک مکانیسم برای تحویل قدرت سیاسی و امید به بهبود وضعیت به نفع قانون‏گرایی، ثبات، عدالت اجتماعی، رفع فساد و ناامنی و تقویت دموکراسی. از این رو این انتخابات نیز، مثل انتخابات‏های قبلی، در فضای توأم با بیم و امید برگزار خواهد شد و تنها نتیجه‏ی آن می‏تواند در پیروزی این بیم و امید بر همدیگر، تعیین کننده باشد. هرچند سوالات فراوانی در مقابل شفافیت و سلامتی این انتخابات مطرح است که باید مسئولان کمیسیون انتخابات آن‏ها را پاسخ بگویند، اما به نظر می‏رسد تعداد زیادی از شهروندان به انتخابات به عنوان یک راه نجات نگاه می‏کنند. با این حال باید پرسید که این انتخابات چگونه می‏تواند نقش موثر خود را بازی کند، و مخصوصاً در این آشفته بازاری که کاندیدان ایجاد کرده اند، مردم چگونه می‏توانند شایسته‏ترین افراد را برای دادن رای و فرستادن در پارلمان تشخیص دهند که بعداً گرفتار پشیمانی نشوند؟

1.اجتماعی ساختن سیاست و تأمین حضور سیاسی مردم:

قبل از هرچیز، باید در نظر داشت که انتخابات یک سازوکار دموکراتیک است برای سیاسی ساختن مردم و اجتماعی ساختن قدرت و سیاست. مسألهی اصلی در دموکراسی نیز اجتماعی ساختن سیاست و قدرت است؛ یعنی سیاست را به جای آنکه وظیفهی افراد و یا گروههای خاصی بدانند و آن را در درون قصرها و پشت دیوارهای ضخیم و دروازههای آهنین محصور بسازند، به عنوان یک پدیدهی اجتماعی به آن نگاه می‏کنند که در اثر رابطهها و توافقات اجتماعی به وجود میآید و دوباره بر مردم اعمال میشود. بستر اصلی تکوین سیاست مردم است و میدان بازی آن نیز روابط اجتماعی میباشد. و نیز، دموکراسی در پی آن است که قدرت سیاسی را تابع اراده و خواست مردم بسازد و در جهت منافع مردم رهبری و اعمال کند. مسأله این است که قدرت سیاسی بنابر خصوصیت ذاتی خود همواره به سوی تمرکز و انحصار گرایش دارد. یعنی قدرت از آن رو که توانایی انجام عمل است، و از آن رو که همواره از دیگران می‏خواهد که از او اطاعت کند و وجودش همیشه در جریان رقابت اثبات می‏شود و به قول میشل فوکو، به یک «ضد قدرت» ضرورت دارد که بتواند با غلبه بر او خود را اثبات کند، پس قدرت برتر همواره مطابعت بیشتر را از دیگران می‏خواهد و قدرت‏های حریف را همواره مقهور خود می‏سازد و اراده و آزادی دیگران را در محور خواست خود محدود و محصور می‏سازد. برای این‏که آن را از این گرایش ذاتی به تمرکز و انحصار برحذر داریم باید همیشه یک قدرت کنترول کننده در مقابل آن عمل کند. برای رسیدن به این خواست است که قدرت توسط نهادهای مختلف و از جنبه‏های مختلف محدود و محصور می‏سازند و مشروعیت آن را نیز، علاوه بر معیارهای دیگر، به خواست و رضایت مردم موکول می‏کنند.

اراده و رضايت مردم در نظام‌هاي دموكراتيك امروزي از طريق انتخابات تبارز مي‌يابد. انتخابات امكان آن را فراهم مي‌سازد كه مردم فارغ از هرگونه ترس و فشار و نگراني، آزادانه رهبران و مدیران سیاسی مورد نظر خود را برگزينند. مكانيسم انتخابات به گونه‏اي است كه به صورت طبيعي توافق نظر اكثريت مردم را آشكار مي‌سازد.

هرچند دموکراسی برمبنای اراده‏ی اکثریت مردم رهبری می‏شود، ولي حكومت اكثريت به هيچ وجه به معناي آن نيست كه اقليت‌ها از حقوق اساسي شان نيز محروم شوند. اكثريت، بنابر مكانيسم انتخابات، تنها در مرجعيت اداره‌ي حكومت و رهبري قدرت سياسي قرار مي‌گيرند، ولي به هيچ صورت نبايد باعث ضايع شدن حقوق و خواسته‌هاي مردم شوند. اصل بر اين است كه حكومت‌ها بايد تابع خواست‌هاي مردم باشند، مهم نيست كه مردم از لحاظ سياسي چه موقفي دارند، آيا به حكومت موجود رأي داده اند يا نه؟ ولي نبايد حقوق و آزادي‌هاي اساسي آنان مورد بي‌احترامي و بي‌توجهي قراگيرد. موکول و موقوف ساختن صلاحیت‏ها و مشروعیت اعمال اتوریته‏ی دولت‏ها به قانون نیز به همین خاطر است که حقوق و آزادی‏های مردم به خطر و محدودیت مواجه نشود. در یک نظام دموکراتیک و در یک جامعه‏ی مدنی، قدرت اصلی «قدرت قانون» است و حاکمیت نیز حاکمیت انحصاری قانون شناخته می‏شود. قانون چون بر تساوی در حقوق و امتیازات شهروندان متکی است و مسئولیت و امتیازات خاص را صرفاً متعلق به موقعیت‏های حقوقی می‏داند که همه‏ی شهروندان برای احراز آن موقعیت‏ها، از فرصت‏های مساویانه و برابر برخوردار اند، و هیچ نگاه ویژه‏ای به فردی خاص ندارد، می‏تواند از تمرکز و انحصار قدرت و گرایش هژمونیک در میان شهروندان و اقشار مختلف جامعه جلوگیری کند.

به خاطر همین جلوگیری از انحصار و تمرکز قدرت است که «انتقال قدرت»، یا به تعبیر دیگر «خلع قدرت زمامداران» در دیدگاه کارل پوپر اهمیت بسیار پیدا می‏کند، تا آنجا که او کارویژه‏ی اصلی انتخابات را «انتقال مسالمت آميز قدرت» می‏داند؛ چيزي كه در طول تاريخ هميشه فاجعه‌هاي هولناكي را خلق كرده است. بنابراین انتخابات یک نهاد دموکراتیک برای مردمی ساختن قدرت و سیاست و جلوگیر از تمرکز قدرت است و بدین سان حضور سیاسی مردم را در معادلات سیاسی و در تعیین سرنوشت سیاسی شان تأمین می‏کند. اما اين نکته را فراموش نكنيم كه انتخابات صرفاً مردم را در صحنه‏ی سیاست مجال حضور می‏دهد، و به هیچ‏وجه تمام مسأله در دموکراسی نیست و نمی‏تواند در تمام جوامع نقش یکسان بازی کند. پس باید پرسید که چگونه مي‌توان يك انتخابات موثر داشت؟ چه چيزي مي‌تواند نقش انتخابات را در انتقال قدرت به نفع مردم برجسته‏تر سازد و در تعیین مدیران تازه‏ی سیاسی دقیق عمل کند و-در این انتخابات- پارلمان به وجود آمده از آن یک پارلمان کارآمد و موثر باشد؟

2. نمایندگی پارلمان؛ وظیفه‏ی سیاسی و ضرورت شعور سیاسی:

انتخابات را بايد از موقف مردم نیز مورد توجه و ارزيابي قرار داد، زيرا بستر اصلي انتخابات مردم است؛ يعني مردم بايد با اشتراك فعالانهی شان در انتخابات تصميم بگيرند که قدرت چگونه و در مسیر تحقق کدام خواست‏ها اعمال شود و نمایندگان و ممثلین خواست و رضایت مردم برای یک دوره‏ی معین مورد نظر چه کسانی باشند و به صورت مشخص‏تر، کدام یک از کاندیدان می‏تواند در تحقق خواسته‏های مردم در پارلمان موفق‏تر عمل کند. چیزی که این سوال را حیاتی‏تر می‏سازد تعدد پرشمار کاندیداها و طایفه‏ای و منطقوی شدن انتخابات است. مردم از یک سو باید پیدا کنند که در میان شمار زیاد کاندیدان کدام کاندید بهترین گزینه برای رای دادن می‏باشد و شایستگی نمایندگی از آنان را در پارلمان کشور دارد، و از سوی دیگر باید خود را از تعلقات خنثا کننده‏ی طایفه‏ای و منطقوی نجات دهند. در غیر آن ممکن است مردم بسیار علاقمندانه و پرشور در انتخابات شرکت کنند اما ممکن است به دلیل تقسیم شدن رای میان شمار زیاد کاندیدان، نتوانند موفق به فرستادن کاندید مورد نظر خود در پارلمان شوند و یا ممکن است به دلیل آن گرایشات غیرمدنی قبیلوی و منطقه‏ای، افراد ناشایسته و ناتوان را در پارلمان بفرستند که قادر به تأمین و حمایت منافع و خواست آنان نباشد. در هر دو صورت نتیجه برای مردم شکست است، زیرا، همانگونه که قبلاً گفته شد، انتخابات باید سیاست را مردمی بسازد و آن را در خدمت منافع و خواسته‏های مردم قرار دهد.

مردم باید به این نکته توجه داشته باشند که نماینده‏ی آنا در پارلمان تنها عضوی از یک نهاد است که متشکل از 249 نفر می‏باشد. این نهاد یک نهاد دموکراتیک است که تصامیم و مصوبات آن با پشتوانه و تأیید اکثریت اعضای آن صورت می‏گیرد. پارلمان به هیچ صورت میدان کشتی کج نیست که هر فرد به تنهایی خود پهلوانی را بیاندازد و صرفاً با تکیه بر زور بازو و عضلات برآمده امید برنده شدن داشته باشد. آنجا میدان تقابل و زورآزماییِ منطق و استدلال و تعامل با حریفان است و برنده شدن یک نماینده نیز صرفاً بستگی به توان زبان و منطق و شعور سیاسی دارد تا بتواند با مجاب ساختنِ دیگران و تعامل با دیگران خواست موکلان خود را به کرسی بنشاند. او باید از این طریق بتواند برای رای و نظرش پشتوانه خلق کند و فرد خود را از تنهایی نجات دهد. نماینده‏ای که در پارلمان فردی عمل کند و به حریفان خود و بازیگران دیگر ارزش و حرمت قایل نباشد مثل بازی‏کن فوتبالی خواهد بود که فردی بازی می‏کند و می‏خواهد فردی «گول» بزند و روشن است که محکوم به شکست خواهد بود. بنابراین یک نماینده، اگر توان تعامل را با دیگران نداشته باشد، و نتواند تعداد بیشتر نمایندگان را به حمایت از خواست و نظر خود با خود همسو و بسیج بسازد، در واقع به هیچ صورت نمی‏تواند نقش نمایندگی خود را به حمایت از منافع و خواست موکلانش انجام دهد و یک نماینده‏ی ناکام خواهد بود.

همچنان نباید فراموش کرد که پارلمان یک نهاد سیاسی است و کار موفقانه در آن نیازمند داشتن دید سیاسی و درک روشن از مسایل سیاسی و نیز وظایف و مسئولیت‏های پارلمان و شیوه‏ی عمل آن به عنوان یک نهاد سیاسی است. بعضی از کاندیداهایی که در پارلمان قبلی بودند نشان دادند که فاقد این دید روشن سیاسی است و حتا با شیوه‏ی کار پارلمان نیز نا آشنا بودند. آن‏ها، مثلا، عمل جمعی و متکی بر تعامل و منطق پارلمان را نمی‏دانستند و تلاش می‏کردند تنها فرد خود را قهرمان میدان قلمداد کنند. همین‏طور شعار بسیاری از کاندیدان نشان می‏دهد آن‏ها نیز از این دید سیاسی بی‏بهره اند. اکثریت اهدافی که در بنرها و عکس‏های کاندیدان نوشته شده، تعهداتی که به مردم سپرده اند، وعده‏هایی که می‏دهند، نشان می‏دهد که این کاندیدان با وظایف پارلمان کاملاً نا آشنا هستند. البته باید توجه داشت که بسیاری از این شعارها بیشتر از آنکه یک تعهد و هدف سیاسی از جانب کاندید مورد نظر باشد، به قصد فریب مردم و شکار رای مرد داده می‏شوند. عمده‏ترین نمونه‏های این شعارها شعارهای مذهبی بعضی از کاندیدان اند.

بنا بر نکات بالا، انتخابات در صورتی می‏تواند نقش شایسته و موثر خود را در اجتماعی و دموکراتیک ساختن سیاست بازی کند که مردم از آگاهی و شعور سیاسی بالاتری برخوردار باشند و نسبت به حقوق و نقش شان در معادلات سیاسی و سرنوشت سیاسی شان حساس باشند. حساسیت سیاسی آن‏ها را به صحنه سیاست خواهد کشاند و آگاهی و شعور سیاسی به آن‏ها کمک خواهد کرد که در انتخاب خود هوشیارانه‏تر و دقیق‏تر عمل کنند و فارغ از گرایشات طایفه‏ای، منطقه‏ای، و ... به کاندیدان شایسته‏تر رای دهند و نمایندگان شایسته‏تری به پارلمان بفرستند.

بنابر استدلال‏های بالا، انتخابات، بدون نتیجهی آن، هيچ ارزشي نمي‌تواند داشته باشد. از این‏جا میتوان گفت که دموکراسی توسط مردمي ايجاد مي‌شود كه در انتخابات آگاهانه شركت كنند و پس از انتخابات نيز نقش حفاظت كننده‌ي خود را با حساسيت آگاهانه‌ي سياسي در قبال سرنوشت شان بازي كنند. و سياست نيز زماني اجتماعی و انسانی مي‌شود كه مردم در فعالیت‏های سیاسی فعالانه شركت كنند.

انتخابات همه چیز نیست بلکه فقط راه‏کار و امکانی است که سیاست و قدرت را از انحصار افراد و گروههای خاص بیرون میکشد و در میان مردم میآورد، ولی مقدار استفاده از آن حد اکثر به آگاهیِ سیاسی و حساسیت سیاسی خود مردم وابسته است. روشن است که مردمی که نتوانند از این امکان هوشیارانه و آگاهانه استفاده کنند، دموکراسی به معنای واقعی آن تحقق نخواهد یافت و آن‏ها اولین بازندگان انتخابات خواهند بود.

هیچ نظری موجود نیست: