۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

مجلس پیشین؛ بازی قبیلوی در میدان دموکراتیک

این نوشته قبلاً در سایت فارسی بی بی سی نشر شده بود


افغانستان پس از سال‏ها گسست در کار پارلمانی، یک دور دیگر پارلمان را تجربه کرد و اینک در آستانه‏ی دومین انتخابات پارلمانی خود قرار دارد.

پارلمان پیشین، هرچند گامی بلند و امیدوار کننده در راستای ایجاد و تقویت ساختارهای دموکراتیک و نهادینه ساختن دموکراسی در افغانستان به شمار می رفت ولی به شدت در قید و بند گرایشات غیر دموکراتیک قبیلوی گرفتار بود و تا پایان کار نتوانست خود را از آن نجات دهد.

افغانستان یک جامعه قبیلوی است و ساختار و سنت های غیرمدنی در آن ریشه های عمیق دارد. این کشور از لحاظ اجتماعی نیز بسیار متشتت و پراکنده است و شگاف های متعدد طایفه‏ای، قومی، مذهبی، زبانی، سمتی و غیره از آن جامعه ای با «هویت چهل تکه» ساخته است.

از سویی دیگر تاریخ سیاسی این کشور یک تاریخ استبدادی بوده است. استبداد تاریخی، تشتت اجتماعی و فرهنگ استبداد پذیر قبیلوی دست به دست هم داده و الگوهای غیرمدنی و غیردموکراتیک را در تمام عرصه های زندگی اجتماعی مردم آن حفظ و بازتولید کرده است.

آشکار است که پارلمان نیز متاثر از این وضعیت اجتماعی بوده است، از این رو تشتت و گرایشات قبیلوی و گاهی حتی روحیه غیرمدنی در درون پارلمان نیز راه یافت و در اکثر مواقع به آن اجازه نداد که به صورت یک نهاد دموکراتیک عمل کند و در چنگ این گرایشات قبیلوی باقی ماند.

اعضای آن، هرچند از طریق انتخابات در پارلمان راه یافته بودند ولی الگوهای قبیلوی بر رفتار آن ها بسیار تأثیر داشته است، از این خاطر بیشتر اعضای آن پیش از آنکه خود را نمایندگان مردم افغانستان بدانند، نمایندگان قبایل خاصی می دانستند و تا آخر نیز همانگونه باقی ماندند و در اکثر موارد نتوانستند در ایجاد و تقویت روحیه ملی و وفاق اجتماعی موفق عمل کنند.

البته ساختار و کارکردهای پارلمان از لحاظ تئوریک نیز تفهیم و تبیین نشده است. بسیاری از کسانی که در مورد ماهیت و نقش پارلمان سخن می گویند آن را چیزی شبیه جرگه های قبیلوی و مشورت های سنتی رایج در افغانستان می دانند و حتی، با استناد بر این جرگه ها، گاهی از سابقه تاریخی دموکراسی و نوعی از پارلمانتاریسم بومی در این کشور سخن می گویند.

به نظر می رسد باور غالب از پارلمان در میان مردم عادی نیز چنین است. در حالی که پارلمان با جرگه های قومی و قبیلوی ماهیت و کارکرد متفاوت دارند. اول، جرگه ها متشکل از ریش سفیدان و اربابان قبایل بودند که بر اساس الگوهای قبیلوی تصمیم می گرفتند و عمل می کردند.

گاهی این تصامیم و عملکردها با معیارهای امروزی بسیار غیردموکراتیک و غیرانسانی نیز بوده اند. در حالی که مبنای عمل پارلمان قانون است که خود بر حق فردی و برابر شهروندان استوار است و باید حافظ این حق فردیِ برابر باشد.


دوم، کارکرد اصلی پارلمان و انتخابات، شریک ساختن مردم در تصمیم گیری های سیاسی است که نتیجه آن سیاسی ساختن مردم و اجتماعی ساختن سیاست است.

با این دید، نماینده مردم در پارلمان صرفا ممثل خواست و اراده مردم است. در حالی که مبنای رفتار قبیلوی تمرکز و انحصار سیاست و تصمیم گیری های اجتماعی است.

سوم، شیوه تصمیم گیری های درونی پارلمان نیز بر مبنای الگوهای دموکراتیک استوار است و تمام اعضای آن، اعم از اینکه از لحاظ سنتی جایگاه و موقف قبیلوی برجسته دارند یا نه، از حق و نقش برابر در تصمیم گیری ها برخوردار اند و موثریت آن ها نیز، همانگونه که تذکر داده شد، صرفا به منطق و توان تعامل آن ها وابسته است.

چهارم، شیوه کار آن بر گفتگو و تعامل و تداوم استوار است تا بتواند به صورت یک نهاد واحد عمل کند، نه بر رقابت های خصمانه و دشمن کیشانه و مبتنی بر حذف و از میان برداشتن حریف. بنا بر این، چیزی که بر توانایی یک نماینده در پارلمان می افزاید قدرت منطق سیاسی و توان تعامل و ایجاد وفاق و همسویی میان دیدگاه های مختلف است.

به نظر می رسد شمار قابل توجهی از اعضای پارلمان پیشین، درک درست و دقیقی از موقف، جایگاه و نقش پارلمان در یک نظام دموکراتیک مبتنی بر اصل تفکیک قوا نداشتند. این امر در نهایت پارلمان افغانستان را گرفتار یک تناقض ماهیتی کرد. نهادی با ساختار دموکراتیک اما متشکل از کسانی که اکثر آنها باوری به دموکراسی و نهاد های دموکراتیک نداشتند.

برخورد اعضای پارلمان با یکدیگر برسرمسایل روز مره، نحوه بحث های جاری در درون مجلس استفاده از تهدید و تزویر های مستقیم و غیر مستقیم اعضای علیه یکدیگر، به خوبی این تناقض هویتی را نشان می داد.

پارلمانی که قرار است بعد از انتخابات پیش رو تشکیل شود دست کم امتیازش این است که تجربه پارلمان اول را روی دست خود دارد.

اما آیا پارلمان بعدی می تواند ماهیت دموکراتیک خود را بیشتر از پارلمان اول دریابد؟ جواب این سوال از یک سو متعلق به مردم افغانستان است که بر اساس چه الگوهایی رای خواهند داد. آیا همچنان جایگاه قبیلوی و سنتی افراد، کاندیداهای برجسته را مشخص خواهد کرد؟

از سوی دیگر باید دید کسانی که به پارلمان راه خواهند یافت چقدر خواهند توانست از تجربه پارلمان قبلی استفاده کنند و نحوه کار پارلمان را درک کنند و خود را متعهد به قاعده دموکراتیک بازی در این نهاد بدانند.

۱ نظر:

Ali Kheir گفت...

سلام.متاسفانه جامعه امروز افغانستان و کل ساختار سیاسی کشور بر اساس تعصب جاهلی قومی و مذهبی بنا گشته و تاریخ خود گواه این واقعیت تلخ است.
متاسفانه شایسته سالاری در این کشور جایی ندارد و دموکراسی بدون هضم و درک واقعیات جامعه سنتی افغانستان بدون معناست!